کابینت آشپزخانه و کُلاهی که سرم رفت!

کابینت آشپزخانه! موقعی که باید حواستون به قرارداد باشه!

کابینت آشپزخانه- من و باجناقم تو یه ساختمون زندگی می‌کنیم چند وقت پیش خونشون دعوت بودیم باجناقم تازه کابینت آشپزخانه شان را عوض کرده بود و کلی از کار شرکت اجرا کننده راضی بود. باجناقم یه اخلاق خوبی که داره اینه که تو زندگیش خوب خرج می کنه و از پولش لذت میبره. از این خسیس-پول جمع کُنا نیست!

وقتی وارد خونشون شدیم، اولین چیزی که چشممون رو گرفت کابینت آشپزخانه‌ شون بود. انصافا خیلی جذاب و شیک بودن. خانمم کلا چند دقیقه محو کابینت هاشون بود.

Kitchen Cabinet -کابینت آشپزخانه

وقتی برگشتیم طبقه پایین تو واحدمون خانومم یک ساعت داشت راجع به کابینت آشپزخانه شون صحبت می کرد. میدونید دیگه، خانم ها خیلیاشون دنبال چشم هم چشمی هستند. گفت 75 میلیون داده فقط برای کابینت خونشون!

منم که میخواستم خیلی بیخیال جلوه کنم، گفتم میخای همین مدل کابینت رو برا خودمون با 50 تومن جمعش کنم؟! بابا اینا پولشون زیادی کرده نمیدونن چطوری خرجش کنن.

خانمم نیشخندی زد و گفت: امکان نداره. اینا عادت دارن جنس خوب سفارش بدن. مگه میشه مدل کابینت آشپزخانه اونا رو با 50 تومن تمومش کرد؟!

منم گفتم بابا رضا کابینت ساز همینا رو با 50 تومن جمع می کنه حالا ببین! اولش رفتم تو گوگل چندتا عکس کابینت آشپزخانه رو سرچ کردم!

فرداش زنگ زدم به رضا کابینت ساز و ازش خواستم بیاد آشپزخونه رو ببینه و یه قیمتی بابت تعویض کابینت‌های آشپزخونه بهمون بده. فردای اون روز رضا اومد خونمون و اشپزخونه رو متر کرد و منم عکس کابینت هایی رو که خانومم از خونه خواهرش گرفته بود رو بهش نشون دادم و گفتم رضا جون این مدل کابینت آشپزخانه رو برای ما چند میزنی؟ رضا عکس ها رو از من گرفت و گفت هزینه‌اش رو حساب می کنم و فردا بهت اطلاع می دم.

روز بعد با رضا تماس گرفتم قیمت کابینت آشپزخانه رو ازش پرسیدم. باورتون نمیشه! فکر می کنید قیمت کابینت آشپزخانه رو چند داد؟ 45 میلیون تومان!! اینقدر حول شده بودم که یادم رفت چونه بزنم. گفتم رضا کی بیام پیشت تا قرارداد ببندیم؟ گفت عصر بیا برات ردیفش کنم. عصرش سریع رفتم پیش رضا کابینت ساز تا نظرش عوض نشده قرارداد رو باهاش ببندیم. راستش هنوز باورم نمیشد بتونه برام با 45 تومن کار و جمع کنه. رضا قرارداد رو تنظیم کرده بود. قرارداد رو خوندم نکته خاصی نداشت پیش پرداخت رو دادم و قرارداد رو امضا کردیم، رضا  قول داد طبق قرارداد متریال رو برام بزنه.

بنظرم یک قرارداد کابینت آشپزخانه تُپل امضا کردم!

قرار بود 25 روزه کابینت آشپزخانه رو بهم تحویل بده اما یک ماه گذشت و خبری نشد به رضا زنگ زدم که آقا چه خبر از کابینت ها، گفت هفته آینده آماده می شه. یکمی دلخور شدم اما چون قرارداد شیرینی بسته بودم تحمل کردم و چیزی نگفتم. خلاصه ده روز بعد رضا زنگ زد که فردا صبح بار کابینت ارسال می شه و گفت الباقی مبلغ قرارداد رو براش انتقال بدم. بهش گفتم که کابینت آشپزخانه نصب نشده که، گفت کل جنس داره ارسال می شه و فقط می مونه نصب که اون هم دو روزه نصب می شه و اینکه طبق قرارداد با تحویل بار کابینت آشپزخانه، الباقی مبلغ باید تسویه بشه گفتم چشم واریز می کنم رفتم دوباره قرارداد رو خوندم دیدم راست میگه اون روز من روی این بند قرارداد دقت نکرده بودم و اشتباها برداشت من این بوده که با تحویل کابینت، الباقی پول رو باید بدم. حق با رضا بود. فردای آن روز الباقی پول رو انتقال دادم نزدیک ظهر هم بار کابینت آشپزخانه توسط یه وانت پوکیده رسید دم خونه، راننده وانت هم یه پیرمرد بد اخلاق بود که تقریبا شبیه ماشینش بود.

ماشینی که کابینت آشپزخانه رو آورده بودن!

با ماشین داخل پارکینگ اومد و گفت باید بار رو خودتون خالی کنید و بالا ببرید! من هم به رضا زنگ زدم و اعتراض کردم که چرا قبلش نگفتید که صبح زود برم کارگر بگیرم. رضا گفت که وظیفه ما بالا بردن کابینت آشپزخانه نیست و خودتون باید قبلش کارگر می گرفتید، ضمنا فردا صبح نصاب میاد اگر بار بالا نباشه می ره  سر یه کار دیگه و معلوم نیست نصب شما کی انجام بشه! نهایتا مجبور شدم خودم با کمک سرایدار بار رو تخلیه کنیم و بالا ببریم شب از درد کمر خوابم نمی برد یاد باجناقم افتادم، شرکتی که بار کابینت آشپزخانه رو براش اورده بود چند تا کارگر هم مخصوص حمل کابینت همراه داشت. خیلی مرتب و بی سر و صدا بار رو بالا بردند و باجناقم دست به سینه وایستاده بود و همش دستور می داد! ضمنا کل کار با نایلون حباب دار بسته بندی شده بود اما رضا حتی درب های براق رو هم بسته بندی نکرده بود، خودم رو دلداری می دادم که عوضش 30 میلیون ارزون تر برام تموم شده و این تفاوت ها باید باشه.

حواستون به نایلون حبابدار برای حمل کابینت باشه!

فردای اون روز نصاب نیومد رضا هم جواب تماس منو نمی داد من هم کار داشتم و باید می رفتم بیرون از خونه نمی دونستم چکار کنم. بعد از ظهر رضا زنگ زد که حتما فردا نصاب میاد. فردای اون روز یه پسر جوون به اسم فرشید زنگ خونه ما رو زد و گفت برای نصب کابینت آشپزخانه اومده هر جور طرف رو سبک و سنگین می کردم به ظاهرش نمی خورد فنی و با تجربه باشه. بهش گفتم تنها هستی گفت بله شاگردم مریضه مجبورم امروز تنها کار کنم.

اقا فرشید کار رو با نصب کابینت آشپزخانه دیواری شروع کرد. اولین و دومین یونیت دیواری رو نصب کرد. در حال دریل کاری برای نصب سومین یونیت بود، من هم داشتم ذوق می کردم و توخیالم به باجناقم پوز می دادم که یکدفعه از دیوار اب با فشار شروع به پاشیدن کرد نصاب ناشی دقت نکرده بود که داره روی مسیر لوله دریل می کنه و لوله اصلی ساختمون رو سوراخ کرده بود! به یکباره آب تمام اشپزخونه رو گرفت سریعا رفتم و آب ساختمون رو قطع کردم و زنگ زدم لوله کش اومد دیوار رو تخریب کرد و لوله رو درست کرد تقریبا سه ساعت کل ساختمون اب نداشت همسایه ها کلی غر زدند. منم کلی خجالت کشیدم و عذرخواهی کردم حس بدی داشتم اصلا این شرایط رو دوست نداشتم. یادم افتاد برای نصب کابینت آشپزخانه باجناقم، یه گروه سه نفره اومده بودند کار رو دو روزه نصب کردند و رفتند اب تو دلشون تکون نخورد. داشتم به این فکر می کردم که من خیلی بدشانسم و باجناقم خیلی خوش شانسه!

وقتی نصّاب کابینت آشپزخانه ناشی باشه!

فرشید دوباره مشغول شد. دلهره کل وجودم رو گرفته بود، ازش خواهش کردم حواسشو جمع کنه. منم آستین ها رو بالا زدم بعنوان شاگرد کنارش وایستادم و چهار چشمی مواظبش بودم. اون روز گذشت کار اصلا پیش نرفت فردای آن روز هم آقا فرشید تنها اومد و شروع به نصب بقیه بدنه های کابینت آشپزخانه کرد. منم کمکش کردم کمی که کار جلو رفت متوجه شدیم بدنه انتهایی اشتباه ساخته شده بود و یک بدنه هم اصلا با بار کابینت آشپزخانه نیومده بود! فرشید با رضا هماهنگ کرد که وانت بفرسته تا بدنه اشتباهی رو برگردونه کارگاه، بعدش هم رفت فردا صبح دوباره همون وانت پوکیده اومد و من دوباره مجبور شدم کابینت آشپزخانه رو خودم ببرم پایین و بار وانت کنم. اون روز فرشید نیومد، خانومم هم کم کم داشت غرزدناش شروع می شد، البته حق داشت شما نمی دونید بدون اشپزخونه بودن تو خونه چقدر سخته، زندگی کاملا مختل می شه. به رضا هم زنگ می زدم جواب نمی داد، کاری از دستم بر نمیومد، داشتم دیونه میشدم!

بالاخره کسری بار کابینت آشپزخانه رسید!

روز بعد نصاب با راننده وانت اومد و بار کسری کابینت آشپزخانه هم با خودشون آوردن. کلی خوشحال شدم، کار نصب ادامه پیدا کرد، بدنه ها کاملا نصب شد و فرشید شروع به نصب درب و نماها کرد. منم خیلی کمکش کردم، دقیقا مثل شاگرد نصّابا، خاک چوب تمام هیکلمو برداشته بود، فکر نمی کردم نصب کابینت آشپزخانه این همه ریخت و پاش داشته باشه اون روز نصاب، نصف درب و نماها رو نصب کرد و رفت. کار نصب کابینت آشپزخانه وارد روز پنجم شد. دیگه واقعا شرایط برام سخت شده بود. خانومم همش غرغر می کرد. حق با اون بود اشپزخونه نداشتیم خونه پر از گرد و خاک شده بود. اون روز متوجه شدم بعضی از درب ها خط و خش دارند! به فرشید گفتم با رضا تماس بگیره تا رضا جواب داد، گوشی رو از فرشید گرفتم و بهش غر زدم که چرا جواب تماس منو نمی ده! اونم بهانه اورد که سرش شلوغه و گرفتاره. راجع به خط و خش بهش گفتم، گفت کار رو راننده وانت به شما تحویل داده، شما هم رسید دادید، احتمالا موقع بالا بردن کابینت های آشپرخانه، کار خط و خش برداشته! من دیگه قاطی کردم گفتم شما موظف بودید کار رو با نایلون حبابدار بسته بندی کنید. یه خنده ای کرد و گفت مگه چقدر این کار برای من سود داره که انتظار داری کل درب و نما رو هم بسته بندی کنم؟! “هر چقدر پول بدی همون قدر اش می خوری.”

مطلب مرتبط سفارش کابینت آشپزخانه.

***

این حرف رضا دهن منو بست! منم که دیگه حرفی نداشتم. با بدخلقی گوشی رو قطع کردم. کار داشت خوب پیش می رفت که نصاب گفت دو تا نما و سه درب کمه و یه درب هم کوچیکه! من که دیگه کلافه شده بودم شروع کردم به رضا بد و بیراه گفتن!فرشید گفت این خیلی طبیعیه و همه کارها کسری و اشتباه دارن! بهش گفتم دو ماه پیش باجناقم کابینت خونش رو عوض کرد خدایی دو روزه کارشو نصب کردند و تحویل دادند، فرشید گفت نمی دونم کار اونا چه جوری بوده ولی من تو تمام کارها وضعیتم همینه، معمولا تا یه هفته نصب هر واحد حالت معمولیه برام. دیگه به بحث ادامه ندادم و سعی کردم به خودم مسلط باشم.

آخر وقت نصاب صورت کسری رو به رضا داد و رفت فردای اون روز دم ظهر فرشید با کسری کار اومد و کار رو ادامه داد. موقع زدن دستگیره ها، فرشید دو تا درب رو اشتباه پایین تر نسبت به بقیه دربها سوراخ کرد. دیگه کم اورده بودم. داشتم از عصبانیت سکته می کردم، زدم از خونه بیرون تا کمی قدم بزنم و اروم بشم. تو مسیر همش به خودم بد و بیراه می گفتم که چرا کار رو به رضا دادم. شاید گزینه بهتر از رضا هم بوده و من عجله کردم. با خودم گفتم نکنه منو باجناقم چشم کرده یا نکنه واقعا من خیلی بدشانسم که اینطوری شده. وقتی یکم حالم بهتر شد، برگشتم خونه. فرشید رفته بود به خانومم گفته بود فردا با این دو تا درب برمی گرده. خیلی احساس خستگی می کردم. فردای اون روز هم فرشید پیامک زد که تیکه ورق برای بریدن این دو درب تو کارگاه نبوده و باید رضا یک ورق جدید بخره و احتمالا امروز اماده نمی شه، فردا میام!

حالم از هرچی کابینت آشپزخانه بود بهم می خورد!

خلاصه فرشید فردای اون روز بعدازظهر اومد و با خودش دو درب رو اورد و نصب کرد و یه سری خرده کاری هم کرد و کار رو تحویل داد و رسید گرفت و رفت. این هشت روز مثل جهنم بهم گذشت اینقدر حرص خوردم انگار ده سال پیر شده بودم! عوضش کار تموم شده بود و من تونسته بودم 30 میلیون کمتر هزینه کنم، خوشحال بودم به همسرم گفتم اینم کابینتی که قولشو داده بودم، با هزینه خیلی کمتر! همسرم یه لبخند رضایتی زد و گفت تو بی نظیری، خیلی اذیت شدی ولی آخرش موفق شدی.

***

احساس غرور می کردم چند روز بعد باجناقم رو دعوت کردم خونمون و کلی پز دادم و از زرنگی خودم براش تعریف کردم بهش گفتم 30 میلیون ارزون تر از شما کابینت آشپزخانه رو زدم و من پول الکی به کسی نمی دم. باجناقم تو نگاه اول به کابینت ها گفت فکر کنم یکم کابینت های شما با کابینت های ما فرق داره کابینت های ما بدنه ها و درب های کوچکتر و بیشتری داره ولی برای شما بدنه ها و درب های بزرگتری داره، برای همین تعداد کمتری درب دارید. من هم گفتم مهم اینه که نقشه یکیه. باجناقم دوباره گفت فکر کنم ورق سفید براقی که براتون کار کرده با ورق کابینت ما خیلی فرق می کنه، برای شما خیلی موج داره و کدره من هم گفتم محاله، مگه می شه با خنده گفتم سفید، سفیده دیگه، کدر و شفاف نداره. دیگه باجناقم چیزی نگفت. اون روز احساس کردم باجناقم باز داره به من حسادت می کنه و لجش گرفته من زرنگم و پول الکی بابت چیزی نمی دم.

حسی که اون موقع بعد از موفق شدن نصب کابینت آشپزخانه داشتم

روز بعد شب خسته اومدم خونه خانومم گفت که یکی از دربهای کابینت رو باز کرده و برده بالا خونه خواهرش و با کابینت آشپزخانه اونا مقایسه کرده و تفاوت زمین تا اسمون بوده و اینکه کابینت آشپزخانه ما خیلی کشیده و بزرگه و دربهای کمتر و بزرگتری داره و کلا کابینت آشپزخانه مون با اونا فرق می کنه. منم خیلی عصبانی شدم و گفتم اخه اینکه کابینت ها بزرگتره که ضعف نیست تازه بهترم هست چرا که جای بیشتر داره و وسایل بیشتری می تونیم داخل هر کابینت بزاریم. به خانومم گفتم چرا فکر می کنی هر کاری اونا می کنن بهتره؟!دیگه نمی خوام راجع بهش صحبت کنم. روز بعد به رضا زنگ زدم و موضوع رو براش توضیح دادم. رضا هم گفت من طبق قرارداد کار کردم، طبق نقشه ای که نشون دادی، کابینت آشپزخانه رو ساختم و شما اگه جنس بهتر می خواستی باید بیشتر پول می دادی! دیگه باهاش بحث نکردم چرا که حرفش جواب نداشت.

وقتی در کابینت آشپزخانه بر اثر بزرگی از رگلاژ خارج شود

بعد از یک ماه نصب کابینت آشپزخونه!

یک ماهی گذشت و خانمم سرخوش از کابینت های رویایی آشپزخونش!

یک روز اومدم از توی کابینت آشپزخانه ظرف بردارم که دیدم داخل طبقه شکم داده. خیلی برام عجیب بود. روز اول قیافش خیلی محکم تر از اینا به نظر می رسید که بخواد شکم بده! زنگ زدم رضا کابینت ساز گفت: ورق محکمتر و توپُرتر (به اصطلاح خودشون دانسیته بالا) خیلی قیمتش بالاتره و به صرفه نیست. گفتم عیب نداشت خب می گفتی شاید ما قبول می کردیم. گفت نخواستم براتون گرون بشه! خلاصه من هم بی خیال شدم تا اینکه دوباره چند وقت بعد دیدم درهای کابینت درست روی هم چفت نمیشن و بعضی ها کج شدن. از چند نفر پرس و جو کردم که با دست پر ایندفعه به رضا اعتراض کنم. همگی گفتن این کابینت سازها برای اینکه در هزینه هاشون صرفه جویی کنن بجای ساخت بدنه های کوچیک و استاندارد با دو درب سبک، بدنه ها رو بزرگ می سازند و نتیجتا باید دو درب بزرگ استفاده کنند با این کار  هم جنس کمتری استفاده می کنند و هم پرتی کارشون در ساختن کابینت آشپزخانه کم می شه و هم لولا و دستگیره کمتر استفاده می کنند، تازه وقتی از این روش میرن هزینه نوار و مونتاژ هم کم می شه، این روش ساخت کابینت آشپزخانه باعث میشه که درب بزرگ چون سنگینه به مرور از رگلاژ خارج بشه و داخل کابینت ها هم به دلیل طول بیشتر استحکام بالایی نداشته باشه و زود شکم بده!

شکم دادن داخل کابینت اشپزخانه بر اثر بزرگی بیش از حد!

دوباره زنگ زدم به رضا با کلی گله و شکایت که گفت: ای بابا اینارو باید روز اول طی میکردی، من چیزی رو در قرارد داد کابینت آشپزخانه نقض نکردم!!

هی می خواست تو سرم فرو کنه که داداش “هرچی پول بدی همون قدر آش میخوری”

دوباره چند وقت بعد دیدم جک های درب کابینت یکی در میون از کار افتادن و درست بالا و پایین نمیشن. همینطور لولا های درب ها به مرور زمان، پمپشون از کار میفتاد! معلوم بود بدترین جنس بازار رو برای من کار کرده. خونم به جوش اومده بود! تو دلم داشتم به رضا فحش میدادم با این کار کردنش. گند زده بود با این کابینت سازیش! یک روز خانمم داشت با دوستش درباره کابینت آشپزخانه صحبت می کرد که فهمیدیم ای بابا انگار این مشکل فراگیره. تازه اوضاع برا اونا  بدتر بود.

گفت که یک شب خوابیده بودیم دیدیم یک صدای وحشتناک گروممممپ از تو آشپزخونه اومد! اولش از ترس خشکمون زده بود. بعد رفتیم دیدیم بله… کابینت های بالایی از جا کنده شدن و افتادن کف آشپزخونه! گفت کابینت آشپزخانه به جهنم! تمام سرویس چینی های داخلش خورد و خاکشیر شده بود. گفت از اولش هم احساس کردیم نصابش ناشیه ولی خیلی گیر ندادیم. خیلی از کابینت سازها برای اینکه براشون ارزون تموم بشه یک مشت نصاب ناشی و تازه کار رو استخدام میکنن تا حقوق کمتری بدن. کار این تازه کارا واقعا افتضاحه. هم کابینت آشپزخانه رو داغون میکنن و هم ظرف و ظروف مردم رو.

خدا رحم کرد تو روز این اتفاق نیفتاده بود وگرنه مغزم از وسط دو نیم میشد! بعد گفت هر چی به کابینت سازشون اعتراض کردن که بتونن قسمتی از خسارت رو ازش بگیرن نتونستن! کابینت سازشون تقصیر رو انداخته گردنشون که اونا زیادی ظرف تو کابینت گذاشتن! تازه مجبور شدن مجددا یه هزینه ای بدن تا کابینت سازشون بیاد براشون کابینت های افتاده رو دوباره نصب کنه!!

وقتی کابینت آشپزخانه درست نصب نشه، جون ظرفاتون در خطره!!

بعدا که با رضا کابینت ساز بحثم بالا گرفت فهمیدم که اینا تو قراردادشون خیلی زرنگ بازی درمیارن و میتونن بدون اینکه بندی رو تو قرارداد زیر پا بزارن شما رو بیچاره کنن. از استفاده ورق های کیفیت پایین برای درب و نما و بدنه ها بگیر تا کیفیت پایین ساخت کابینت آشپزخانه، عدم نظارت بر حمل و نقل کابینت، عدم نظارت بر نصب، استفاده از کارگر و نصاب ناشی و ارزون و خلاصه هزارتا ریزه کاری دیگه!

تازه من فهمیدم که بعضی از این نصاب ها بعد از مدتی نصب ادعای اوستا بودن پیدا می کنند و بعدش شروع به کار گرفتن می کنند. واقعا خدا به داد اون دسته از مردم برسه که کار به این افراد می دن!

واقعا پشیمون بودم از اینکه نخواستم یک ذره پول بیشتر بدم، ولی عوضش خیالم راحت باشه که کابینت آشپزخانه درست و حسابی تو خونم داشته باشم تا اینجوری شرمنده خانمم نشم.

هرچند برام زور داشت، ولی زنگ زدم به باجناقم ببینم اونا این مصیبت ها رو تو کابینت آشپزخانه تجربه کردن یا نه؟

با جناقم خندید و گفت: ما کارمون رو دادیم به یه گروه حرفه ای که خیلی تو کار کابینت آشپزخانه و دکوراسیون داخلی واردند و واقعاً انسانن. یک جوری کار می کنن که آب تو دلت تکون نخوره. از مدل کابینت ساده و شیک دارن تا انواع طرح کابینت آشپزخانه. قیمتشون نسبت به کاری که می کنن واقعا عالیه. تازه گفت ویلای شمالشون هم دادن دست اونا که کار دکوراسیون داخلی و محوطه سازیشون رو هم انجام بدن.

مطلب مرتبط: زیباترین کابینت را اینجا بخوانید.

گروه طراحی اِشِل برای کابینت آشپزخانه

با خودم گفتم ایکاش اولش کار و میدادم دست اینا که این همه حرص نخورم و زمان رو از دست ندم.

من فهمیدم که بدشانس نیستم، فهمیدم که کسی زندگی منو چشم نمی کنه، فهمیدم که ایراد کار به اصطلاح زرنگی خودمه که نمی خوام برای چیزی هزینه درست رو انجام بدم.

واقعا بعضی وقتا آدم باید پول خوب بده تا کار خوب تحویل بگیره. تو کار کابینت آشپزخانه لوکس و زیبا که دیگه آدم باید خیلی حواسش جمع باشه. چرا که یه دنیا جنس و متریال برای ساخت کابینت آشپزخانه وجود داره و هیچ کابینت سازی برای ضرر کردن کار نمی کنه.

امیدوارم شما موقع نصب و اجرای کابینت آشپزخانه درست انتخاب کنید.